سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

سی روز عاشقانه

1393/7/27 4:20
395 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها من و شازده پسر تمام لحظه ها رو کنار هم سر می کنیم لحظه های عاشقانه ناب

تا غروب که بابایی از سر کار برگرده، گاهی هم شبها یه سر به خونه مامان بزرگها می زنیم البته کارهای روزانه منزل با همراهی شما طبق روال انجام میشه.

عمرم  یک شب تحت هیچ شرایطی نمی خوابیدی و منو و بابا سعید هر کاری کردیم بخوابی نشد و تو بیدار بودی و دائما در حال نق زدن و گاهی هم گریه کردن..... تو رو توی بغلم گرفته بودم و مدام راه می رفتم و به محض اینکه می نشستم گریه می کردی بعد از یک ساعت و نیم دیگه خسته شده بودم و هر کاری که فکرشو بکنی کردم اما فایده ای نداشت تا نهایتا من هم شروع کردم با تو گریه کردن آخه هم خیلی خسته شده بودم و هم اینکه وقتی می دیدم چطور بی قراری دلم می سوخت، انقدر با هم گریه کردیم که هر دومون خوابمون برد ... چه شب سختی بود

عکسهای آتلیه ات هم آماده شدن چقدر قشنگ شدن خالق زیبای زندگی من

پایان یک ماهگی هم رسید و سی روز که یه فرشته آسمونی دنیامون رو بهشتی کرده و قدم روی چشمهای ما زمینی ها گذاشته. عزیزم تولدت مبارک باورم نمی شه که سی روز هر لحظه به لحظه شو با هم نفس کشیدیم.

برای چکاپ یک ماهگی رفتیم دکتر و خدا رو شکر همه چی خیلی خوب بود و پسر عزیزم با وزن 3 کیلو 900 گرم و قد 55 سانتیمتر بزرگ شدنشو به رخ همه کشید. رفلاکس معده اتم خیلی خوب شده.

شب هم برات یه تولد سه نفره گرفتیم و شمع اولین کیک تولدت رو من و بابای برات خاموش کردیم.متاسفانه بعلت ویروسی شدن کامپیوترمون عکسهای قشنگتو از دست دادیم چقدر غصه خوردم

 

 نهال مامان و بابا قد بکش و بزرگ شو و با برگهای سبز وجودت چتری از خوشبختی برامون بساز که آرامش ما زیر سایه پر از عشق توست.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)