روزهاي زمستاني تو ...
آخرین ماه زمستان هم رسید و هنوز از برف خبری نیست، یه خورده هوا سرد شد و بارون خدا باریدن گرفت و خدا رو شکر انگار غیر از زمین آدمها بیشتر تشنه باران و برف هستند.
موهاي فرفري سپنتا كوووو ..... قصه اين بود كه بعد از مدتي احساس كرديم دوباره موهات به كوتاه شدن احتياج داره پس شما رو سپرديم به دست آرايشگر و به طور رسمي براي اولين بار 10 اسفند ماه رفتي آرايشگاه و موهاتو كوتاه كردي حال بماند كه اونجا چه ها كه نكردي طوري كه خانم آرايشگر فقط قيچي زد و اصلا فرصت فكر كردن به مدل موي شما رو پيدا نكرد .. و اما بعدش كلي تغيير كردي به نظر من اصلا بد نشدي ولي بابا سعيد و دايي ها خيلي ناراحت شدن و مطمئن هستم بعد از چند روز نظرشون عوض ميشه.
مرواريدهاي سفيد اين مرد كوچولو هم دونه دونه دارند در ميان و گاهي خيلي اذيتت مي كنند و خوبيش اينكه خيلي دوست داري مسواك بزني البته ما اجازه نداريم اينكار رو برات انجام بديم فقط خودت...
اَه اَه .... هر وقت بهت ميگم مثلا فلان چيز كثيف نبايد بخوري يا صورت يا دستات كثيف شده يا موقع عوض كردن پوشكت به من نگاه ميكني و مرتب ميگي : آمان آمان اَه اَه
مدتی تماشای کارتون و فیلم برات جذاب شده و زمان بیشتری صرف تماشا کردنش می کنی (مخصوصا علاقمند به دیدن سریال شدی ... که اصلا به نظر ما خوب نیست....) و بعد از چندین ماه، الان که بی بی انیشتین رو نگاه میکنی کلی ذوق میکنی و سعی میکنی حرکاتی که توی فیلم می بینی رو انجام بدی و يا با دیدن حيواني كه ميشناسي مثل سگ و جوجه و... صداشون در میاری و میگی هاپ هاپ ، ژيك (جيك)...
پسر شيرين من، عسل ماماني چرا با غذا قهر كردي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما رو از لذت تماشاي غذا خوردنت محروم كردي ؟ ؟؟ الان نزديك ده روز كه ماماني غصه داره و به هر طريقي كه شده داره سعي ميكنه كه شما كمي غذا بخوري تنها دلخوشيمون اينكه هنوز ميوه دوست داري ... ماماني منتظر تا همون سپنتاي سابق بشي و با غذا خوردن آشتي كني ، تو بايد خوب بخوري تا يه پسر سالم و قوي و پرانرژي باشي
شير مرد كوچك مامان و بابا ... ما عاشقتيم