سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

مردي از جنس عشق.....

1394/6/14 14:47
604 بازدید
اشتراک گذاری

دور از هياهوي شهر بعد از عبور از جاده ها، ميرسي به يه راه فرعي زيبا، پر از پيچ و تاپ و پستي بلندي هاي كه هيجان تماشاي دشتهاي دو طرفش رو دو چندان ميكنه، دلت ميخواد كه سرت رو از پنجره ماشين بياري بيرون و همانطور كه نسيم پر از عطر سبزه و خاك نوازشت ميكنه به يه آسمون بي كران و آبي نگاه كني و با تمام سلولهاي وجودت نفس بكشي.... گاهي اين جاده باريك اونم توي فصل بهشتي بهار، با گلهاي شقايقش برات فرش قرمزي پهن ميكنه به وسعت عشق .... به وسعت عشق مردي از همين ديار و خاك ... مردي كه وقتي خبر رفتن تو به خونه شو مي شنوه از ساعتها قبل روي تخته سنگ كنار خونه پر از محبتش مي شينه و چشم از راه بر نميداره ... و چقدر قشنگه وقتي ميدوني چشماني پر از صفا و عشق منتظر تواند.....

اين جاده زيبا اينبار پر از بوي غم بود و ماتم ... طولاني مثل شب بلندي كه گريه هاش تمومي نداره هر چي ميري باز نميرسي انگار جاده هم دلش نمياد كه تو رو نا اميد از ديدنش كنه ... اما دست روزگار چنان كشان كشان تو رو ميبره سر ميعادگاه عشق تا به باور بنشيني برچيده شدن شقايق رو ...

... خدايا چطور دلت اومد انتهاي اين راه، بدون حضور اين مرد به پايان برسه ؟!!!...  چطور به دلهامون بايد يادآوري كنيم كه ديگه كسي منتظر و چشم به راهت نيست؟!!! ... درختهاي باغچه كوچك خونه باصفاش به اميد دستان كي ميتونه باشه تا به آب سيرابشون كنه ؟!!! ..... گلهاي كه با ديدنش رنگ زندگيت ميشد خوشبختي، آيا ميتونند باز هم  ديوارهاي حياط رو به تابلوي نقاشيهاي عشق مزين كنند؟!!! بعد از اين سهم ما از سيب و هلوي و انگور باغ رو كي كنار ميزاره؟!!!!!

سپنتا.... سرزمين ابا و اجدادي پدرت مردي از جنس عشق رو از دست داد مردي كه تا بود مهر بود و محبت ... كاش لطف خداوند انقدر شامل حال ما ميشد كه تو هم ميتونستي تصويري از اين شاهكار خلقت رو تو ذهنت حك كني اما افسوس و صد افسوس ....

31 مرداد ماه 1394 روز وداع بود و چه دردناك تمام كساني كه با اين مرد روزگاري همنفس بودند با اشك جانسوزشان بدرقه اش كردند..... شايد ما نتونستيم اونجور كه اون هميشه همه ما رو بدرقه ميكرد بدرقه اش كرد باشيم ولي آقا جون بدون هيچ وقت هيچ كس نميتونه جاي شما رو پر كنه.

سپنتا تو براي اون "علي بالا" بودي و هستي .... عموي بابا سعيد مردي كه بارها بوسه بر پيشاني تو زد و هزاران دعا براي تو خواند و بر صورتت دميد و با تسبيحي كه پر از ذكر خدا بود با تو به بازي نشست... من و بابا سعيد از اين مرد پر از خاطره هستيم و در سالهاي آينده كه كمي بزرگتر بشي حتما ازشون زياد ميشنوي.... مطمئنا جايگاه بسيار والا و بزرگي نزد خدا دارند و از پرودگار ميخوام حضور پر مهر و بركت زن عموي عزيز بابا و پدر بزرگ نازنين و مامان بزرگاي مهربونت رو از بالاي سر ما كم نكنه و هميشه سلامت باشند و سبز ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی امیرحسین جونی
1 آذر 94 0:20
خدا رحمتشون کنه و به بازماندگان سلامتی بده
سپیده ماماي سپنتا
پاسخ
سلامت باشيد خدا عزيزانتون حفظ كنه