سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

ماهی تنگ من

1392/11/1 1:56
238 بازدید
اشتراک گذاری

مثل یه ماهی کوچولو  تو تنگ وجودم داری بازی میکنی هی خودتو می زنی به شیشه تنگ وجودم شاید که راهی باز بشه به سوی دنیای دریائیت...

الهی، ماهی کوچولوی من دوباره حبابهای وجودت داشتند تو دل من دونه دونه می ترکیدن .

وای خدا این ماهی کوچولو چقدر زور داره! داشتم با چشمام می دیدم که چطور به شکمم ضربه می زنی انگار دلت از تاریکی گرفته ...

بابا سعید انقدر به شکم مامانی زل زد تا تو خودتو از پشت دیوار شکمم بهش نشون دادی و بابای مهربون با یه بوسه از زحماتت برای نشون دادن خودت تشکر کرد.

تا نیمه شب تا وقتی که خواب اختیار رو از من بگیره هی تو دل مامانی حباب می ترکوندی و واسه خودت بازی می کردی

ای جانم....

 

عزیزم

روح جانی و تن

آه از من و آه دل

دیدی شبی در حرف  و حدیث عشق چگونه پیدایت کردم

دیدی در آن دقایق پر التهاب شوق چگونه دیدارت کردم

یادت هست؟!

گفتی انگار

حرف بین ما بسیار و

عشق بی پایان است

راستی هیچ میدانی من در حضور غایب پر سوال تو

چقدر ترانه سروده ام

چقدر ستاره چیده ام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)