قلب بيچاره من به روي تو آغوش باز مي كنه ....
عشششششششششششششقي عششششششششششششق
قربونت برم من که این روزا تمام تلاشتو می کنی که غلت بخوری ولی فعلا فقط می تونی به پهلو بشی ...
فندوق مامان تنها بودن رو هم که دوست نداری و يه لحظه هم حاضر نیستی گهواره آغوش رو ترک کنی،
اما من و بابا سعيد تصميم گرفتيم كه عادت بغلي بودنت رو ترك بديدم هر چند دل ماماني طاقت ديدن چشماي باروني تو رو نداره ....
به هر ترفندي هم كه شده سعي ميكنيم توي كريرت باشي و بغلت نكنيم، كنارت مي شینيم باهات بازي ميكنيم، حرف مي زنيم و هزار كار ديگه .... ولي شما فقط ثانيهاي گريه كردن يادت ميره ، روزا بابا سعيد زنگ مي زنه مدام مي خواد كه من مقاومت كنم اما من گاهي تسليم نگاه نمناك گلم ميشم،
.
.
.
چند روز گذشته و آستانه تحملت بالاتر رفته و زمان بيشتري رو بدون ما ميگذروني هر چند بعد از مدتي با اشك و ناله شما قلب بيچاره من به روي تو آغوش باز مي كنه ....
بهانه تپش قلب من به نگاه تو ست
روی برنگردان که قلبم بیچاره توست