سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

مسافرت سه نفري

1393/1/15 10:54
279 بازدید
اشتراک گذاری

اولين مسافرت سه نفري بود كه با هم رفتيم، البته سال پيش هم زماني كه سه ماه بود و توي دل ماماني با هم رفتيم يزد و خيلي هم خوش گذشت اما اين سفر با وجود شيرين تو صد چندان به من چسبيد، توي اتاق كوچولوي كه پشت ماشين داشتي و ماماني هم مهمونت بود خيلي با هم كيف كرديم و طولاني بودن مسير بخاطر بودن با تو خيلي كوتاه شد.

توي سه شبي كه توي اروميه بوديم كلا ماماني رو بجز موقع خواب شبانه و مواقعي كه شير مي خوردي فراموش كرده بودي از بس كه مورد توجه فاميل بودي و دو سه تا مامان جديد پيدا كردي كه هر سرويسي بهت مي دادند واقعا ثناء ‌و مرضيه برات سنگ تموم گذاشتن و سر نگهداريت رقابت شديدي بود و هر ساعت با يه نفر بازي مي كردي. بعد از اروميه هم دو روز رفتيم شبستر ديدن دايي و بابابزرگ ماماني.

روزي هم كه ميخواستيم برگرديم زمستان انگار كه چيزي جا گذاشته باشه برگشته بود و همه  جا رو سفيدپوش كرد شايد قشنگي خودش رو داشت ولي تمام شكوفه هاي قشنگ درختها رو هم با خودش برد و دل بهار رو شكست.

در نهايت با يك روز تاخير راه افتاديم كه از شبستر تا زنجان هوا چنان سرد بود كه نگو و ما هم بخاطر خراب شدن بخاري ماشين بابا سعيد مجبور شديم بريم ماشين دايي مهدي تا شما سرما نخوري. بعد از مسافتي من برگشتم پيش بابا سعيد ولي شما تا قزوين همراه دايي نا بودي و سرانجام رسيدم خونه مون.

توي اين چند روز جوجه ماماني بعلت تغيير آب و هوا سياه شده بود و تبديل شده بود به يه گوله نمك و در ضمن تونسته بود ياد بگيره بدون كمك كسي خودش با گرفتن از چيزي روي پاهاش بلند بشه. نفسم ماماني صداي دَ دَ دَ دَ رو هم مدام تكرار مي كردي و حال ما نمي دونستيم منظورت از " دَ دَ " (يعني بابا) يا در در بود ،  هر چي بود ما كه از شنيدنش ذوق مي كرديم.

امسال روز سيزده بدر چونكه تازه از مسافرت اومده بوديم و خسته بوديم ترجيح داديم توي خونه بمونيم و به اتفاق عمو حميد و خانوادش و بابا بزرگينا اين روز رو هم سر كرديم و به نوع خودش بد نبود. ولي وقتي شما بزرگتر شدي سعي مي كنيم حتما ببريمت طبيعت تا كيف كني آخه بچه‌‌ها در در و خيلي دوست دارند ماماني.

دو روز آخر تعطيلات و ماماني بايد خودشو براي دور شدن از شما توي طول روز و رفتن به سركار آماده كنه خيلي سخته بعد از شش ماه ازت دور بشم عسلم، دلم پر از دلتنگي و غصه است عشقم.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)