سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

رویای پاک سپنتا

تو هميشه بهار من باش

1394/1/15 10:23
545 بازدید
اشتراک گذاری

سال تحويل ساعت 2 و 15 دقيقه و 11 ثانيه روز شنبه 1 فروردين  

سال گوسفند

شما و بابا خواب بوديد و من اما بيدار با هزاران آرزوي سبز و دعاي خير براي تمام اهالي زمين ... 

براي عزيزانم و براي تو...

فرشته اي كه وجودش شادي و خوشبختي زندگي رو صد چندان كرده و الهي كه هميشه هميشه مثل بهار باشه با طراوت و سبز...

 

تو هميشه بهار من باش

براي تمام فصلها

با طراوت و سبز

همچو گلهاي سرخوش و مست

با تو گلستان مي شود حتي كوير

رنگ عشق ميگيرد زمين

با تو خروشان مي شود مردابِ پير

چون تو باشي باران باشد

رحمتش بي حد و مرز باشد

پر ز عطر ميشود بوي نسيم

خانه ام آكنده باد از عشق تو

من هميشه سرمست مي شوم از وصف تو

دلتنگیهای مامان برای سپنتا

صبح توي خونه مامان جون ازخواب بيدار شديم و بعد ازخوردن صبحانه رفتيم خونه

رفتيم ديدن حاجي بابا و مامان بزرگ , و بعد از اون ديد و بازديدهاي عيد شروع شد

متاسفانه چون حاضر نشدی همکاری کنی هیچ عکسی ازت کنار سفره هفت سین نداریم.... خوب دوست نداشتی دیگه...

سپنتا آماده برای رفتن به عید دیدنی....

متاسفانه بعلت شرايط آب و هوا روز دوم عيد سرما خوردي ميشه گفت اولين سرماخوردگي شما بوده بازم خدا رو شكر كه تا حالا چندان درگير بيماري نشدي و الهي كه هميشه تندرست باشي ..

 در نهايت با اينكه توي تعطيلات بابا سعيد مدام وضعيت آب و هوا رو چك مي كرد كه اگر اوضاع خوب بشه بريم سفر اما نه اين اتفاق افتاد و نه من بخاطر شما حاضر نشدم كه بريم سفر، سلامتي جوجه خوشگل من از هر چيزي مهمتر پس تعطيلات توي تهران گذرونديم با مهموني و گردش و تفريح توي شهر خودمون...

و البته يكي از سخت ترين عيد نوروزهاي بود كه گذرونديم سخت از بابت شيطنت هاي ورجكي مثل سپنتا از بس كه توي هر ديد و بازديدي كلي مامان و بابا رو خجالت ميداد ... البته يادآوري اينكه همه ميدوند كه فرشته ما در حال كشف اين دنياست و در اين مسير هر كاري ممكن انجام بشه يه مقدار تحمل اين وضعيت آسان تر ميكرد...

و اما گشت وگذر توي شهرمون به شما خيلي خوش گذشت و چنان ابراز شادي ميكردي كه تصميم گرفتم اگه روزگار همراهي كنه حتما جزو برنامه هاي هفتگي مون باشه تا تو هميشه خوشحال باشي و از خنده هاي قشنگ تو ما هم لذت ببريم...

و اینکه هر چيزي كه برات هيجان انگيز و يا عجيب (مثل زماني كه خراب كاري ميكني) بلافاصله بعد از ديدنش اون لباي قرمز كوچولوتو جمع مي كني و به سمت جلو مي كشي و در حالي كه با دست نشونش ميدي ميگي : اُووووووو...

خوب اینم از سلفی های آقای سپنتا.... نه اینکه بابت عکاسی خیلی با ما همکاری میکنی حالا خودتم شروع کردی به عکاسی اونم از نوع سلفیش ....  خوب این روزها عکسهای سلفی مد دیگه ...

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی امیرحسین جونی
10 تیر 94 1:54
به به ماشاالله به این پسر خوش تیپمون ببین چه سلفی ام از خودش میگیره وروجک
سپیده ماماي سپنتا
پاسخ
از من بهتر با گوشي كار ميكنه... خدا به دادمون برسه با اين وروجك ها